اگر انگشتم به شاخه ی هیچ آرزویی نرسید چـــــــــــــــــــــرا سلام سلامی به بازدید کنندگان که نمیدونم چه تعدادی ممکنه باشن شاید هم کسی بازدید نکنه از این وبلاگ و علاقه به چرندیات یک ادم تنها نداشته باشه این وبلاگ ساختم فقط برای همین هر وقت خسته شدم و دلم از همه چیز گرفت چند خطی بنویسم شاید هم دردی پیدا شد و من با دنیای مجازی خودم صحبتی بکنم موفق باشید
انتظار یعنی آنقدر چشم به را تو باشم که خیالاتی شوم
خیال یعنی ورود به دنیای عشق
و عشق یعنی احساسی که نتوانم بی خیال آن شوم
انتظار یعنی شکنجه های ساعت روی دیوار
شکنجه یعنی در آغوش گرفتن زمان برای سرعت بخشیدن
و سرعت یعنی مچاله کردن عمر با ضربه های مکرر ساعت (تیک تاک)
انتظار یعنی گشتن به دنبال یک جواب
جواب یعنی تمام بی محلی های تو
و تمام من یعنی چشمهای تو
انتظار یعنی یک کلمه که از زبان تو بشنوم
کلمه یعنی حروف ابجد دوتایی
ابجد یعنی یک جواب ساده مثل "نــــــــــه"
و من در انتظار مینشینم
برای جوابی که هرگز نخواهی داد حتی اگر نــــــــــــه باشد
دلقکها پیچی برای انسانهای متفاوت
خیالی نیست
اگر بین مردم مهربان شهرم.هنر زیستن گرسنه خوابیدن بود
خیالی نیست
اگر میراث من /نه به قید قرعه/ نه به حکم عرف یک کتاب است
خیالی نیست
اگر باورم تمام تاریخ معلق ملتی واژگون است
خیالی نست
اگر تا 10 سالگی با کفش هم نمره ی پا بیگانه بودم
خیالی نیست
از زخمهای سرِ تراشیده و سرباز نما تا شلوارهای بلند و آویزان
تا صعود اقتصاد و نزول ایمان
خیالی نیست
اگر خون بهای شاعر شدنم خوردن دود نفت و تباهی کودکیم بود
خیالی نیست
برای من همین چند وجب زمین خاکی کافیست
برای من همین بی خیالیهای واهی کافیست
برای من همین چند مصرع از احوال خودم کافیست
ولـــــــــــــی باز خیالی نیست
هرچه میدویم به مقصد نمیرسیم؟
هرچه فکر میکنیم به نتیجه نمیرسیم؟
چـــــــــــــــــــــرا؟
چرا از خودمان نمی پرسیم
که آیا کسی هست
تنــــــــــــهایی ها
رنـــــــــــجها
زخــــــــــــمها
بــــــــــــاورها
غمها و شادیهایمان را
تقسیم کنیم؟
چـــــــــــــــــــــرا؟
چرا خودمان را به بی خیالی زده ایم؟
مگر یک رنگی چه مشکلی داشت که هزار رنگ شده ایم؟
چرا از عشق و احساس و انسانیت
فقط تلفظش را آموخته ایم؟
چرا به جای اصلاح فقط رخنه میگیریم؟
چـــــــــــــــــــــرا؟
Design By : Pars Skin |